فاطمه ی اسکوتر سوار
سفر تابستونی
چند هفته پیش رفته بودیم سفر جاتون خالی خیلی خوش گذشت اینم عکسای سفر ...
ماجرای فاطمه و شیشه شیرش
سیزدهم مرداد امسال فاطمه یه روز سخت رو گذروند ماجرا از این قرار بود که تصمیم گرفتیم فاطمه رو از شیر و شیشه شیر بگیریم چند بار این کار رو کردیم ولی نتونستیم گریه هاش رو تحمل کنیم فاطمه فقط شیر میخورد روزی دو سه لیتر شیر شده بود غذای فاطمه تا اینکه من سر یکی از شیشه هاش رو با لاک رنگی کردم بعد با جیغ و گریه اومدم و داد زدم که وای هاپو اومد همه ی شیشه های فاطمه رو برد فقط این یکی رو تونستم از دهنش بکشم بیرون ولی خونی شده حالا چی کار کنیم بعد همه ی خانواده شروع کردیم به گریه و زاری و همدردی با فاطمه سه روز و سه شب کار فاطمه شده بود گریه و زاری مخصوصا شب ها ...
روزت مبارک
میلاد حضرت معصومه مبارک آبجی گلم روزت مبارک ...
عروسک قشنگم
آب بازی توی رودخونه
فاطمه میخواد نقاشی کنه
فاطمه و نانا
چی شده چرا ناراحتی آجی جون می خوام نانام رو هم بیارم دده میزاری؟ باشه فقط دستشو ول نکنی گم بشه ها باشه . مرسی آجی ...